امیرحسین جونامیرحسین جون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات پسرمون امیرحسین

این روزهای پاییزی ما و امیرحسین خان

1393/9/1 10:39
584 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد سلام به گل پسر گل و گلاب خودم..خوبی؟ همه چی خوب پیش میره دیگه انشالله؟شرمنده اگه خیلی وقته چیزی ننوشتم و عکسی نذاشتم..راستش از هفته پیش خیلی بد مریض شدی و اصلا حالت خوب نبود..دکتر هم که بردیم گفت گلوت عفونت گرفته و خروسک هم گرفتی..الهی قربونت برم سه تا امپول زدی..دوتاشو همون روز و یکی هم روز بعد غمگینترسو...همونجا ههم فهمیدم که وزنت دوباره اومده پایین..تو ده ماهگی 10 و 300 بودی .. یک سالگی 10 کیلو و حالا هم که زیر ده یعنی شده بودی 9و700...کلی حرص خوردم و ناراحت شدم اخه شما از نوزادیت ماشالله وزن گیریت خوب بود یادمه حتی تو شش ماهگی بهم میگفتن بهت رژیم بدم..ولی اینبار دکترت گفت وزنت تو یکسالگی که 10 کیلو بوده نرمال بوده..ولی حالا که 14ماهته و منحنی رشدت هم داره شکسته میشه بده و پایینه وزنت.. چیکار کنم من دیگه مادر..؟ من که از همه ی خوراکی ها و طعم ها و مزه ها و ابمیوه ها امتحان کردم..چیکار کنم دیگه متاسفانه هیچ چیز توجهت رو جلب نمیکنه..یاد ندارم تا الان توی روز بیشتر از یکی دو قاشق غذا خورده باشی اونم تا طعمش رو میفهمی دیگه لب نمیزنی خب اخه شیر من که دیگه برای تو کافی نیست..حتما مامانهایی که نوشتم رو بخونن میفهمن چقدر پر از استرس و ناراحتی ام از کم شدن وزنت و بدتر از اون که هنوز نمیدونم چی باید درست کنم تا تو بخوری...به خدا خیلی دلم گرفته خیلی...غمناک

متاسفانه الان عکسی هم برای اپلود کردن ندارم..اخه بعد از تو من مریض شدم اونم از نوع بدجوووور..امسال هرچی ویروس جدید اومد من و تو گرفتیم...و الانم هم که باباجون مریض شده..برای همین همنوز عکسهارو از دوربین خالی نکردم البته الان دوربین خونه نیستش اصلا ..عموجون برده مشهد با خودش ..برگرده حتما عکس میذارم...آرام

خب حالا یه کمم از کارات بگم..عاشق توپ و ماشینی..خیلی خوب باهاشون بازی میکنی..همچنان عاشق ددری ..خیلی خوب نماز میخونی..یعنی هرکی نماز بخونه پایه ای و جالب موقع نماز خوندن مثل ما لبهات رو تکون تکون میدی...عادت داری با تکون دادان دستهات حرف بزنی...

تلفن که زنگ بخوره گوشیو برمیداری و میگی عیوووووووو دلااااااااام..یعنی الو سلام

وقتی بهت میگم ببیی میگه میگی :به به

وقتی میگم یک میگی دو سه ..البته سه رو یه مدل خاصی میگی

بعد از هرکار خوبی که میکنی دست میزنی و خودت رو تشویق میکنی و ماهم باید این کار رو باهات بکنیم...

دالی بازی رو هم بسیار میدوستی و خیلی بلند میگی دااااااااادی..

به تازگی یاد گرفتی اعضای بدنت رو هم نشون میدی... و هرچی از زمین برداری سوال میکنی اه اه؟ یعنی نخورمش و یا به به؟ یعنی بخورمش..کتاب حمومت رو هم خیلی دوست داری..

کلمه هایی مثل بابا مامان...آ آبزک یعنی بابابزرگ...داب داب عباژی ..تاب بازی ..اب ...به علی پسر عمه ات میگی عییییییی..هانیه رو میگی انی..اب بازی...الله اببر..نون....اتاد یعنی افتاد و دیگه یادم نمیاد چیزی..

چندروز پیش بعد از این که تاب تاب عباژیت رو خوندی خیلی نامفهوم هم گفتی ادا منو ننداژی...کلی ذوق کردم..ولی دکل خیلی خوب منظرتو بهمون میفهمونی و منظور ما روهم متوجه میشی...

شرمنده اگه طولانی شد...خیلی وقت بود ننوشته بودم..بوسمحبتبوس

برای تو مینویسم برای تویی که تنهایی هایم را پر میکنی برای تویی که تمام احساسم از وجود نازنین تو سرچشمه میگیرد پسر عزیزم همیشه خواستار بهترین ها برایت هستم

پسندها (1)

نظرات (4)

مامان 3جوجه طلایی
8 آذر 93 14:25
هزار ماشاءالله چه پسر باهوشی بچه های من چون نارس بودن و 6 هفته زود به دنیا آمدن کمی از رشدشون عقب هست و اینقدر حرفهای جالب نمی زنن. برای غذا هم خورش به آلو را امتحان کنید بچه های من که اوایل غذا خور شده بودن مامانم براشون درست کرد و خیلی استقبال کردن و من مرتب درست می کردم . آلو و به و سیب زمینی و گوشت (بهتره عصاره گوشت باشه به این شکل که توی شیشه درب فلزی گوشت ماهیچه ریز بریزین و آب بعد شیشه را درون قابلمه آب بذارین و درش را هم بذارین و روی شعله کم تا بپزه وقتی پخت به خورشت اضافه کنین) بعد که خورش آماده شد حتما دونه های آلو را بگیرین. خیلی طولانی شد ولی بچه باید غذای مقوی بخوره و حتما هم براش وقت بذارین کم کم کمتر از وقتتون را می گیره به امید این نباشین که خودش گشنه شه بخوره حتما باهاش بازی کنین خودتون هم بخورین ولی اگه نخورد شده به زور و خنده بهش غذا بدین.موفق باشین و شاد. با افتخار لینک شدین تا تجربیاتمون را با هم تبادل کنیم
مامان امیرحسین
پاسخ
lممنونم که بهمون سر زدین و ممنونم از تجربیات خوبتون.. خدا کوچولوهای دوست داشتنیتون رو براتون حفظ کنه..
مامان تسنیم
8 آذر 93 14:37
سلام مامان مهربون امیر جان رمز جدید لطفا
مامان حلماجان
14 آذر 93 18:51
آفرين به شما پسرگلم ک خوب حرف می زنی وپیشرفتای خوبی داشتی ایشالله مریضیتم زود خوب بشه عزیزم حلما هم سلام میرسونه
مامان امیرحسین
پاسخ
ما هم به حلمابانو سلام میرسانیم
مامان عاطفه
15 آذر 93 13:45
سلام خانمی مرسی که به وب ما سرزدین روی ماه گلپسر نازنینتونو از طرف من ببوسید....ماشالا خدا حفظش کنه.. من هم.باعث افتخارمه دوستای خوبی مثله شما داشته باشم....و با تبادل لینک موافقم