این روزهای پاییزی ما و امیرحسین خان
سلام و صد سلام به گل پسر گل و گلاب خودم..خوبی؟ همه چی خوب پیش میره دیگه انشالله؟شرمنده اگه خیلی وقته چیزی ننوشتم و عکسی نذاشتم..راستش از هفته پیش خیلی بد مریض شدی و اصلا حالت خوب نبود..دکتر هم که بردیم گفت گلوت عفونت گرفته و خروسک هم گرفتی..الهی قربونت برم سه تا امپول زدی..دوتاشو همون روز و یکی هم روز بعد ...همونجا ههم فهمیدم که وزنت دوباره اومده پایین..تو ده ماهگی 10 و 300 بودی .. یک سالگی 10 کیلو و حالا هم که زیر ده یعنی شده بودی 9و700...کلی حرص خوردم و ناراحت شدم اخه شما از نوزادیت ماشالله وزن گیریت خوب بود یادمه حتی تو شش ماهگی بهم میگفتن بهت رژیم بدم..ولی اینبار دکترت گفت وزنت تو یکسالگی که 10 کیلو بوده نرمال بوده..ولی حالا که 14ماهته و منحنی رشدت هم داره شکسته میشه بده و پایینه وزنت.. چیکار کنم من دیگه مادر..؟ من که از همه ی خوراکی ها و طعم ها و مزه ها و ابمیوه ها امتحان کردم..چیکار کنم دیگه متاسفانه هیچ چیز توجهت رو جلب نمیکنه..یاد ندارم تا الان توی روز بیشتر از یکی دو قاشق غذا خورده باشی اونم تا طعمش رو میفهمی دیگه لب نمیزنی خب اخه شیر من که دیگه برای تو کافی نیست..حتما مامانهایی که نوشتم رو بخونن میفهمن چقدر پر از استرس و ناراحتی ام از کم شدن وزنت و بدتر از اون که هنوز نمیدونم چی باید درست کنم تا تو بخوری...به خدا خیلی دلم گرفته خیلی...
متاسفانه الان عکسی هم برای اپلود کردن ندارم..اخه بعد از تو من مریض شدم اونم از نوع بدجوووور..امسال هرچی ویروس جدید اومد من و تو گرفتیم...و الانم هم که باباجون مریض شده..برای همین همنوز عکسهارو از دوربین خالی نکردم البته الان دوربین خونه نیستش اصلا ..عموجون برده مشهد با خودش ..برگرده حتما عکس میذارم...
خب حالا یه کمم از کارات بگم..عاشق توپ و ماشینی..خیلی خوب باهاشون بازی میکنی..همچنان عاشق ددری ..خیلی خوب نماز میخونی..یعنی هرکی نماز بخونه پایه ای و جالب موقع نماز خوندن مثل ما لبهات رو تکون تکون میدی...عادت داری با تکون دادان دستهات حرف بزنی...
تلفن که زنگ بخوره گوشیو برمیداری و میگی عیوووووووو دلااااااااام..یعنی الو سلام
وقتی بهت میگم ببیی میگه میگی :به به
وقتی میگم یک میگی دو سه ..البته سه رو یه مدل خاصی میگی
بعد از هرکار خوبی که میکنی دست میزنی و خودت رو تشویق میکنی و ماهم باید این کار رو باهات بکنیم...
دالی بازی رو هم بسیار میدوستی و خیلی بلند میگی دااااااااادی..
به تازگی یاد گرفتی اعضای بدنت رو هم نشون میدی... و هرچی از زمین برداری سوال میکنی اه اه؟ یعنی نخورمش و یا به به؟ یعنی بخورمش..کتاب حمومت رو هم خیلی دوست داری..
کلمه هایی مثل بابا مامان...آ آبزک یعنی بابابزرگ...داب داب عباژی ..تاب بازی ..اب ...به علی پسر عمه ات میگی عییییییی..هانیه رو میگی انی..اب بازی...الله اببر..نون....اتاد یعنی افتاد و دیگه یادم نمیاد چیزی..
چندروز پیش بعد از این که تاب تاب عباژیت رو خوندی خیلی نامفهوم هم گفتی ادا منو ننداژی...کلی ذوق کردم..ولی دکل خیلی خوب منظرتو بهمون میفهمونی و منظور ما روهم متوجه میشی...
شرمنده اگه طولانی شد...خیلی وقت بود ننوشته بودم..
برای تو مینویسم برای تویی که تنهایی هایم را پر میکنی برای تویی که تمام احساسم از وجود نازنین تو سرچشمه میگیرد پسر عزیزم همیشه خواستار بهترین ها برایت هستم